18

از تمام چیزهایی
که هرگز ندیده ام
خسته ام....

17

صداهایی
آمد:
"من کجا هستم؟!"
روی تختم خوابیده بودم
و قطره هایم را
می شمردم....

16

باور کن

شبها
کلمه اشک از
کلمه چشمش جاریست
کلمه فریاد
از کلمه جانش
ویران است
و جمله هایش بی تابانه
کلمه تو را
اتنتظار می کشند...

15

خواب دیدم
هر دو سینه ات را
توی سینی گذاشتی
و من با چنگال
روی سینه ات کوبیدم
یکباره سیاه شد دنیا
یکباره سیاه شد...

14

سایه ها خائنند
حرف سایه را باور نکن
خورشید هم خائن است
تاریک شو
تاریک کن
خودت راببین
توی تاریکی
دیوارها هم
آیینه می شوند....

13

سر باران پایین بود
"راستش
از هوای ابری بیزارم"
تاریک شد
تاریک شد
تاریک شد
برف آمد...

12

هیچ خط خاصی
بینمن و تو نیست
من و تو
در همیم
تنها خطوط تو
مرا
از نبودنم
جدا می سازد....

11

سوت زنان و
رونده
توی جاده های مغرب دشت
عنکبوت است
پروانه های بی دندان
به سمت شمال رفته اند...

10

در بیاوری
در نیاوری
دارم من می بینم
خودت هم می دانی
با تمام دست های جهان
سینه هایت از من جدا نمی شوند...

9

غریق ها فقط می دانند
که دریا چقدر بزرگ است
و راه خانه دریانود طولانی است
و اینکه یک غریق
تا کجا تنهاست
و اینکه غریق و بزرگی و تنهایی
به آب
ربط ندارد.....

8

دستهای معجزه
حیرانند
تاریخ آغاز گشته
بدون اینکه بداند
بدون اینکه بدانیم...

7

نسيم
پرده اتاق را
تكان مي دهد
تو چرا مي ترسي؟
بخواب آرام
براي پرده هاي ديگر
خطر ندارد....

6

می دانی!!
فراموش شدن خوب است
توی خواب هم
فرو می رویم
و حرفهایمان ما را
ترک می گویند...

5

شب
مال بارون بود
بارون می اومد
برزن بوی زن می داد
وقت سیگار کشیدن رسیده ها
مثلا شاعری دیوانه
همه یک جور گنگی
به دستهای لرزان من اشاره می کردند...

4

همه چیز
از نبودن تو اتفاق افتاد

زیبایی از من
هراسان گریخته بود

و صدایم خش داشت...

3

صدای پای آب نیست
اوسکول
این صدای موجهای یک سیل است
بنیاد ما را می کند
بنیاد ما را خواهد کند...

2

نه همین
نه
خیلی بیشتر از اینها
فشرده تر از اینها
غمگین تر از اینها
تلخ تر از این هاست
تمام داستانم را که اینجا نمی گویم...

1

برای دویدن تنهایی
دوس دارم شبا
توی کفشت باشم...